نزار کسی ببینه گریه هام و بزا پنهون کنم بغض صدام و
آخه هیچکی نمی خواد که بخونه از تو نگاه من گلایه هام و
بگو تا کجا باید برم تا دل آروم بگیره کی میتونه غم و از من بگیره
اونی که شیشه ی دل و شکسته حتی سراغی از من نمی گیره
هوا سرد بود،سوزناک و بی رحم. اما صورت محسن خیس عرق.عرق ترس،عرق شرم. در ماشین رو باز کرد و پیاده شد.پیر مرد افتاده بود روی آسفالت کف جاده.محسن هنوز باورش نشده بود که با صدوده کیلومتر سرعت زده به یه پیر مرد…. خیلی دستپاچه بود.قطره های باران هم خیسی صورت ناشی از عرقش رو، دو چندان کرده بود.سراسیمه پیرمرد نیمه جان رو گذاشت تو ماشین و با نهایت اضطراب راه افتاد…
چهارده سال است که می خندی در این قاب.. هنوز جوان مانده ای…!
چهارده سال است که می گریم بر این قاب ..چه قدر پیر شده ام…!
نمی دونم تا حالا فیلم لیلی مجنون و دیدید یا نه! یه تیکه اش هست که یه آهنگ رو با متن شعر بالا می خونه. من خیلی ازش خوشم اومد. آهنگش رو گذاشتم تو ادامه مطلب اگه دوست داشتید می تونید دانلود کنید.
تعداد صفحات : 7