من که عمرم را به پایت ریختم
زندگی ها را به پایت ریختم
زندگی ها را به پایت ریختم
خون رگ بدبختیست این اب که می نوشم
سرپوش سیه روزیست این خرقه که می پوشم
خورشید و مه و دولت کردندفراموشم
سرگشته و نا امید امید سیه روزم
فردا همه سرگردان در ماتم امروزم
امروز سرو پا سوز از محنت دیروزم
ماتم کده ی خندست این اه جگر سوزم
بیداد ستم بلعید امال جوانم را
ازریشه برون اورد بیچاره زبانم را
در سینه شکست اخر فریاد فغانم را
تا خانه ی من باشد در دست تو دیوانه
بدبخت من شاعر خوشبخت تو دیوانه
تو نبودي و من با عشق نا آشنا بودم
♥
تو نبودي و در نهان جانه دلم جايت خالي بود
♥
تو نبودي و باز به تو وفادار بودم
♥
تو نبودي و جز تو هيچ كس را به حريم قلبم راه ندادم
♥
و تو آمدي از دور دستها
♥
از سرزمين عشق
♥
تو مرا با عشق آشنا كردي
♥
با تو تا عرش دوست داشتن سفر كردم
♥
تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختي
♥
با تو كامل شدم
♥
با تو بزرگ شدم
♥
با تو الفباي عشق را آموختم
♥
نداي قلب عاشقم را به گوش همه رساندم
♥
به تو و كلبه عاشمان باليدم
♥
تو نيمه گمشده ام شدي
♥
حال كه اين چنين شيفته توام باش تا در كنارت آرامش بيابم
♥
حتي براي لحظه اي از من جدا نشو
♥
بدون تو دستم سرد است
♥
بدون تو آغوشم تهي و لبريز درد است
♥
به حرمت عشقمان
♥
به حرمت لحظات زيبايمان
♥
مرو كه بي تو من هيچم
♥
بمان با من
♥
بدان كه تا ابد نام تو بر قلبم حک شده
♥
بدان كه عشقمان هميشه پاك خواهد ماند
♥
به وفايم ايمان داشته باش
♥
تا به تو نشان دهم معني واقعي واژه عشق را
حس قشنگی است درآغوش تو بودن
به چشمان پرمهرت خیره شدن
و غرق شدن دردریای طوفانی چشمانت که راز قلب خویش راصد امیکرد
و رسیدن به اعماق قلب زیبایت
و یکسان شدن ضربان قلب هایمان
گوش کن
این آهنگ قلب من است که با آهنگ قلب تو یکی شده است
و هر لحظه در دلم فریاد میزند
تمام هستی ام از آن توست ، بدون تو مرگ را خواهم
عشق مهربانم
با تمام وجودم دوستت دارم
تعداد صفحات : 7